قوانین سرد به قلم مریم السادات نیکنام
پارت هفتاد و دوم :
سرهنگ عصبی و با گامهایی استوار یک خط مستقیم از اتاقش را گرفته بود و بالا و پایین میکرد.
فکرش به جد درگیر اشتباه و تقاضای بعد از اعتراف سرگرد جوان شده بود. تقاضایی که بوی نقض قانون میداد و از حیطهی اختیار جفتشان خارج بود.
ایستاد. کلافه پیشانیاش را بین دو انگشت گرفت و زمزمه کرد:
_ چه کردی تو پسر؟ مجرمو تو خونه نگه داشتی و الان داری اینو به من میگی؟
یاسین نگاهی به عماد