پارت شصت و ششم :

میبد با سگرمه‌های درهم دور و برش می‌چرخید و ردیاب و شنود را زیر دکمه‌ی لباس و کنار گوشواره‌ی میخی و داخل موبایلش جا ساز می‌کرد.
چندباری تصمیم گرفت حرفی بزند و او را از دلخوری درآورد. اما هربار که به گره‌ی کور ابروهای تخته‌ای زن نگاه می‌کرد زبانش بسته می‌شد و جا می‌زد.
حق داشت از او متنفر باشد. با آن بلایی که چند وقت پیش سرش آورده بود همینکه حالا شالش را دور گردنش حلقه نمی‌زدو

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۶۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.