قوانین سرد به قلم مریم السادات نیکنام
پارت شصت و پنجم :
او هرگز نمیتوانست کسی را جای یوسف ببیند و حالا منتظر بود ببیند که پسرش چه کارهاست. آیا به قدر یوسف جاذبه و جذبه دارد؟ و یا زهرا باید برای کمکاری خودش در تربیت او تاسف بخورد.
بچهها که آمدند گل از گلش باز شد. دعادعا میکرد دست پر آمده باشند. با خبرهای خوب.
پس با اشتیاق به صورت جفتشان نگاه کرد. اگر لبشان میخندید و چشمانشان میدرخشید که یعنی به نتیجه رسیده بودند. و اگر ...