قوانین سرد به قلم مریم السادات نیکنام
پارت شصت و چهارم :
_ اما اگه بلایی سر تو بیاد ...
سیبک گلویش بالا و پایین شد. دلواپس و با تردید زیاد زمزمه کرد:
_ بیا بهم قول بده که هیچ بلایی سرت نمیآد.
چند لحظهای سکوت بینشان حاکم شد. او اما بیطاقت لب باز کرد و دوباره پرسید:
_ نمیخوای چیزی بگی؟
هیجان چنان کاری با دختر جوان کرده بود که عمیق نفس میگرفت و بلند بیرون میفرستاد. یاسین دوباره گفت:
_ میتونی قبول نکنی. صادقانه بگم، دلم