قوانین سرد به قلم مریم السادات نیکنام
پارت شصت :
سرهنگ علوی دستهایش را پشت تنش درهم قفل کرده بود و پشت میزگرد تشکیل شده توسط دو تن از اعضای تیم قدم میزد. متفکر بود و نگران.
همه منتظر کلام او بودند و او منتظر یک جمعبندی منطقی از حرفهای سرگرد امین در ذهنش.
دقایق سنگین و ساکت سپری میشد. تا اینکه رو به آنها ایستاد و قفل دستهایش را از هم گشود. سپس کف دستش را به ریشهای سفیدش کشید و گفت:
_ عملی نیست سرگرد، نمیشه.
یاسین