قوانین سرد به قلم مریم السادات نیکنام
پارت پنجاه و هشتم :
_ و اینم یادت نره که من یه قدم از شما جلوترم.
مکث کرد. نیشخندی تحویلش داد و در ادامه گفت:
_ چقدر طول کشید هکش کنید؟ منکه دو سه ماهه رسیدم بهش. اونم بدون دسترسی به گوشیش.
یاسین لب بالایش زیر دندان کشید و چشمهایش را بست. او ولی با قدرت بیشتری گفت:
_ دیگه خوددانی. فقط اگه خبردار شدی جا تر و بچه نیست، حسرت پیشنهاد الان من نخوری.
دوباره ابروهای مرد جوان درهم شد و عصبی غرید:
_ ی