پارت هجده

زمان ارسال : ۳۱۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 10 دقیقه

هوا که از روشنی کامل رو به تاریکی رفت تصمیم گرفتم به جای بیکاری و فکرای بیخود یکم بخوابم. گوشیمم گذاشتم روی سایلنت و چون میدونستم خوابم آنچنان سنگین نیست که نتونم سرشب بیدار شم گذاشتمش روی مبل و خودمم رفتم توی اتاق مورد علاقه ام تا فقط چند ساعت تو بیخبری و راحتی باشم.
*
چیزی که از خواب بیدارم کرد تکون و کشش روی تخت بود. یه چیزی که همش میخورد به پاهام و میتونستم حس کنم که نرم و لطیفه،

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نیلوفر ابی

    00

    عالیه واقعا منم دارم میترسم انگار خودم تو اون فضا هستم

    ۹ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    چه خوب که پسندی عزیزم ممنونم🥰

    ۹ ماه پیش
  • Niloofar

    00

    این بدبختا سکته زدن ک چرا پیام اینقد رک گفت😂😂😂😂

    ۱۰ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    پیام کلا پسر رکیه🤣😎

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.