طعم تلخ زندگی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت پنجاه و چهارم
زمان ارسال : ۱۲۶۷ روز پیش
ثانیهها، دقیقهها و ساعتها با هم در مسابقه بودند و نسیم هر لحظه که به زمان عقد نزدیکتر میشد، تلاطم وجودش بیشتر میشد. خالی از هر شور و شوق، خالی از انگیزه و امید، مثل برگ خشکیدهی پاییزی که خودش را به آغوش باد سپرده تا باد او را به هر کجا که خواهد ببرد؛ آیندهاش را به دس
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
.
30خیلی بچه ای نسیم