پارت دوازده :




کوهیار عصبی دستی که به سمتم دراز کرده بود رو توی موهای فر مشکیش کشید و گفت:

-با کی لج می‌کنی مهوا؟ می‌فهمی امروز داشتی می‌مردی؟ می‌فهمی؟! اینجا کدوم قبرستونیه؟

باید بیایی مهوا.

اخم غلیظی کردم و گفتم:
...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.