ماه زخمی به قلم روژان کاردان
پارت یازده
زمان ارسال : ۳۰۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
حالت که بهتر شد میبرمت شهر خونهتون.
پوزخندی زدم و گفتم:
-من تا رضایت نگیرم جایی نمیرم.
بازم نگاه آبیش سرد شد و بهم نزدیک شد. با قاطعیت گفت:
-این دفعه من نجاتت دادم، اما دفعهی دیگه همچین خبری نیست. چرا دستتو میکنی تو لونهی مار؟
خودمو از تک و تا ننداختم و مثل خودش محکم گفتم:
-مار مگه لونه داره! بعدش هم قبول دارید که شماها مارید؟ پس دارید یه بیگناه ر
آ
00♥️