بی رویا به قلم الهه محمدی
پارت پنجاه و پنجم
زمان ارسال : ۲۱۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
-اونجوری صدات بهم نمیرسه. عاشق صداشه رفیقت. البته وقتی ساز میزنی.
دوباره کُب کرد. نه صدایش برای او آشنا بود نه احتمال میداد در کلاسی با او همدوره بوده باشد:
-کی هستی تو؟
-گفتم که. رفیق!
-به قول شوهرم تو رفاقت یکرنگی خوبه. مدادرنگی ورنمیدارن.
عمدا کلمهی "شوهر" را گفت تا مخاطبش حیا کند و دست بردارد. اما برایش مهم نبود انگار:
-من رنگ سفیدشم فقط. باقی رن
نسترن
00مزاحم دردسر ساز.