پارت پنجاه و ششم

زمان ارسال : ۱۵۳ روز پیش




-الان پیشت نیست؟
-نه! بدبخت شبا سر یه تایمی به هر بهونه‌ای می‌ره بیرون من راحت باشم. می‌فهمه کلافه‌ام!
-دخترشم می‌بره؟
-بارانا با ما نیست. پیش مادربزرگش مونده. بهزاد گفت اگه نتونم نگهش دارم اصلا از خونه مادرش نمیارتش.
-واقعا؟
-آره والا. اونا باور نمی‌کنن خیلی فهمیده‌اس.
-خودت چی؟ از اولش می‌دونستی قدرت درکش بالاست؟
-یه کمی. فک می‌کردم بعد عروسی

92
22,943 تعداد بازدید
108 تعداد نظر
121 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید