بی رویا به قلم الهه محمدی
پارت پنجاه و سوم
زمان ارسال : ۱۶۰ روز پیش
شهبد کنار زهرا نشست و یک شیرینی دانمارکی سمت زهرا گرفت:
-اینو بخور بچهامو شیر میدی تلخ نشه. بزار طاها تا ته دنیا دنبال شیدا موسموس کنه.
امیرطاها بعد از نشاندن شیدانه، کنارش نشست و پس گردن شهبد زد؛
-تو دنبال کی داری موسموس میکنی ارباب؟
شهبد خندید و شیرینی را که زهرا امتناع کرد، توی دهان خودش گذاشت. دستش را برای گرفتن شهیاد دراز کرد تا معصومه راحت جاگیر شو
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.