پارت پنجاه و دوم

زمان ارسال : ۱۶۱ روز پیش




امیرطاها و شهبد بعد از احوالپرسی با مادر نگار، سمت پدر او رفتند‌. ناصر و نادر نیز تنگ پدرشان چسبیده و توی هم بودند. انگار مجبوری در آن مجلس حضور داشتند. با دیدن امیرطاها و شهبد تکانی به خود داده و بلند شدند‌. زن‌ها نیز مشغول احوال‌پرسی با مادر نگار شدند. اگر معصومه و فاطمه نبودند و بازار تبریکات را، راه نمی‌انداختند، شیدانه و زهرا حسابی مادر درمانده را می‌چزاندند و اشکش

92
22,874 تعداد بازدید
107 تعداد نظر
121 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید