پارت چهل

زمان ارسال : ۲۴۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه





به‌خاطر تنفس، اینقدر دهانش باز مانده بود که کناره‌های لبش زخم شد. احساس می‌کرد جر خورده و خون خشکیده بهش چسبیده است. اعصابش حسابی خُرد و خمیر بود. اما جرأت نطق زدن نداشت. چون همه از آن جراحی حذرش کردند. اما خودش یک‌پا ایستاد که می‌خواهد انجامش بدهد.
بالاخره برای برداشتن تامپون با امیرطاها همراه شد. فکر کرد وقتی برمی‌گردد، از شر نفس کشیدن با دهان راحت می‌شود‌. ام

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.