شروانو (شَروانو) به قلم آمنه آبدار
پارت پنجاه و پنجم
زمان ارسال : ۳۰۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه
نفسش درنیامد و جایی میان سینهاش گم شد.
تمام توانش تحلیل رفت و روی زانوهایش افتاد.
نام روژدا توی سرش تکرار میشد.
چهرهاش، خندههایش، مهربانیاش مقابل چشمهایش بود و در نهایت جمله متین مانند پتک توی سرش کوبیده میشد.
صدایش ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نام من فاطمه
10رمان قشنگی موفق باشید