پارت بیست و پنجم

زمان ارسال : ۳۱۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه

بلافاصله برگشتم و حیرت زده و منگ به محمد نگاه کردم ،محمد حسابی از کوره در رفته بود ،با یک قدم بلند فاصله میانشان را پر کردم و وقتی محمد به سمت پگاه برگشت ،سریع لبه ی آستین پیراهنش را گرفتم تا اگر می خواست برخورد تندی کند ،مانع شوم .
محمد عصبانی و معنی دار گفت:
_اصلا نبینم دور و ور سوگل می چرخی ،بهت گفته باشم!!
پگاه با تبسمی موقر به من نگاه کرد و بعد لبخند ملیحش را کمی ادامه داد.یک

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.