پارت بیست و چهارم

زمان ارسال : ۲۵۶ روز پیش

دو روز مانده به عید. خیابان ها پر از مردم در تکاپو بود. بوی سبزۀ عید و ماهی و میوه از گوشه و کنار شهر با دود نفسگیر ادغام بود. ترافیک در خیابان ها بیداد می کرد. گلوی وصال از ذرات معلق در هوا می سوخت. چشمانش دنبال عسل در کاسه چرخید. دخترک به جای داشتن مداد و پاک کن در دست، در مانتو رنگ و رو رفتۀ قهوه ای گل و فال می فروخت.
چراغ قرمز چهار راه با ثانیه های کش دار سبز شد و خیلی زود مجدد قرمز شد

66
20,567 تعداد بازدید
52 تعداد نظر
95 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    طفلی یه بچه چطور گرسنگی و تحمل میکنه

    ۸ ماه پیش
  • رویا ملکی نسب | نویسنده رمان

    ناچاری!

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید