پارت پنجاه

زمان ارسال : ۲۵۶ روز پیش

آش بالاخره آماده شد و دلنیا با به به و چه چه سفره را چید و نشست.

هنوز هم مانند قبل ذوق می‌کرد و چشم‌هایش برق می‌زد، انگار نه انگار خانم خان شده بود و باید کمی رفتارهایش را تغییر می‌داد.

ژاکاو تا می‌خواست تذکر دهد، کارزان چشم و ابرو می‌آ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید