ماتیلدا به قلم حانیا بصیری
پارت هفتم :
تا خواستم برم سمت زنه گفت :
- تکون نخور.
فنجون قهوه رو روی میز گذاشت و خونسرد گفت :
- بشین و به حرفم گوش بده وگرنه به ازای هر دقیقه تأخیر یکی از استخوناشو میشکنم.
عصبانی به زنه که حتی نای ناله کردن نداشت ا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
محی
00خوب بود تا اینجا