در رویای دژاوو به قلم آزاده دریکوندی
پارت صد و هشتم
زمان ارسال : ۳۱۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 13 دقیقه
به خانه که رسیدند گلشن خیلی احساس خستگی میکرد؛ به اندازهای که اصلا حوصلهی تعویض لباسهایش را هم نداشت. واقعا پلک چشمانش را به زحمت باز نگه داشته بود. شالش را از سرش کشید و خودش را روی مبل تک نفرهای انداخت و تلویزیون را روشن کرد. بازویش را زیر سرش ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سمیه
00نظرمم در مورد فرهاد اینه که این بشه از همون اول هم بی تربیت بود😂از همونجایی معلوم شد که گفت بین میلیون ها من برنده شدم و توی محله گلشن اینا هم که دعواش شد گفت هرجا میزنید اونجام نزنید😂😂😂عاشقش شدم