پارت سی و پنجم :

فرشته که تا این لحظه در ساکت مشغول به خوردن بود .میان صحبتمان آمد:
_پسرم قرار بود به سایه چیزی بگی و چیزی که براش آوردی بهش بدی.
آریا پنیر را با کارد روی نان کشید و گفت:
_ببین با آدم چیکار می‌کنی!...اه…من روز خیلی بدی داشتم….ناراحتیم سر شما خالی کردم .اصلا دوست ندارم بخاطر این موضوع شما به فکر رفتن بیفتید.
دهان باز کردم تا پاسخ دهم که خم شد و از زیر میز پلاستیک سیاه‌رنگی را بی

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۷۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.