پارت سیزده

زمان ارسال : ۳۲۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

هوا کاملا تاریک شده بود که با صدای مامان فهمیدم ، اومده خونه!
صداش و می شنیدم که به فاضل میگفت-چته عینه میرغضب نشستی تو تاریکی؟
جوابی از فاضل نشنیدم و صدای پای مامان به اتاق نزدیک تر شد!
-بلور شام خورده؟ بلور؟
درو باز کرد و با دستش روی دیوار ، دنبال کلید برق میگشت...دوباره صدام کرد-بلور مامان خوابی؟
مغزم از حالت stop خارج شد و با شنیدن صدای مامان ، به کار افتاد و من تازه فهم

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • زهرل

    00

    عالی

    ۷ ماه پیش
  • مهلا آذینی

    00

    خیلی ممنون از شما بابت رمان خوبتان

    ۱۰ ماه پیش
  • مهسا

    00

    عالی

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.