پارت یازده :

کنار یه میز پایه کوتاه ایستادیم و بعد از نشستن شادی ، منم کنارش نشستم و مزدا هم روبروی ما!
معذب کمی توی جام جابجا شدم و به نگاه مزدا که روی صورتم زوم شده بود ، لبخند دستپاچه ای زدم و به تابلوی هایی که به دیوار کافه بود چشم دوختم!
-خب چی می خورین؟
اومدم دهن باز کنم که شادی گفت-من که کیک موزی با آیس پک شکلاتی!
سری تکون داد و نگاهش و به من داد-تو چی؟
-آ..خب..هرچی خودتون سفارش داد

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۸۴ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    یه کوچولو حسود شده شادی

    ۱۲ ماه پیش
  • رمان قشنگیه

    00

    رمان قشنگیه ارزش خوندن داره

    ۱۲ ماه پیش
  • رها اکبری

    00

    عاللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللی

    ۱۲ ماه پیش
  • مریم گلی

    00

    مزدا خوب از پس زبون شادی بر میآد دمش گرم ،خیلی قشنگ بود نویسنده جان

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.