پارت سوم

زمان ارسال : ۳۵۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

زنگ آخر که خورد با شادی از مدرسه خارج شدیم.
داشتم برگه‌هایی که دبیر بهم داده بود تا تصحیح کنم و دسته می‌کردم و شادی پوشه رو گرفته بود تا داخلش بذارم:
- بیار جلو پوشه رو!
شادی پوشه رو جلو آورد و من تمام برگه‌ها رو داخلش گذاشتم و پوشه رو ازش گرفتم و بستمش.
- عذر می‌خوام... خانم‌ها یه لحظه!
با تعجب برگشتیم و پسری رو دیدیم که خیلی وقت بود با دویست شیش زردش اون سمت مدرسه می‌ای

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zahra

    00

    عالی👌🌹

    ۳ ماه پیش
  • ملیکا

    00

    عالی

    ۱۰ ماه پیش
  • مونا

    00

    خوبه

    ۱۰ ماه پیش
  • عباس

    00

    خیلی خوب بود

    ۱۱ ماه پیش
  • نجوا

    00

    رمانننن عالیهههه

    ۱۱ ماه پیش
  • زهرا

    00

    فعلا خوب بود تا اینجا

    ۱۱ ماه پیش
  • ..

    00

    عالی

    ۱۱ ماه پیش
  • Hana

    20

    قلم نویسنده عالیه

    ۱۱ ماه پیش
  • اهو

    00

    👍🏻

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.