شراب و خون به قلم آستاتیرا عزتیان
پارت دوم
زمان ارسال : ۳۲۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
منتظر جوابش بودم که پره پیازی به دهن گذاشت:
- اینو با جورابام بشور بنداز خشک بشه!
بدون رغبت جلو رفتم تا ازش بگیرم که پیرهن چرک و عرقی رو از دور گردنش برداشت و پرت کرد توی صورتم.
با انزجار پیرهن رو از صورتم دور کردم.
بوی گن ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
هدی
00خوبهههه