پارت بیست و سوم

زمان ارسال : ۲۸۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

فصل_سوم






ماما



تا سَرک کشیدن خورشید دو ساعتی مانده بود، پاییز سوز خودش را از لای درزهای دیوار سنگی به داخل هدایت می‌کرد و تا مغز استخوان می‌‌رساند. پاهایم جمع شد و پتو را تا زیر چانه بالا کشیدم. تاته  پشت گیوه‌اش را بالا کشید و به ئه‌دا سفارش کرد از خانه خارج نشود. ئه‌دا سری به نشانه‌ی تایید تکان داد، بقچه را دستش داد و منتظر بسته شدن در ما

80
24,403 تعداد بازدید
69 تعداد نظر
114 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    افرین ب دل وجرات این زن👏

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید