پارت بیست و دوم

زمان ارسال : ۲۸۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه



ئه‌دا پریشان در تاریکی اتاق و زیر نور کم‌سوی اجاق مثل پرنده‌ای راه گم کرده دور خود می‌چرخید و راه آرامش پیدا نمی‌کرد. این آشفتگی در رفتار تاته هم دیده می‌شد. مدام مشت‌هایش را زمین می‌کوبید و سر تکان می‌داد. چرخیدن ئه‌دا به تاته رسید و کنار زانوهایش.
- الله منو لعنت کنه اگه به خاطر هورامان بگم، اون رو به خودش سپردم. من می‌گم....
صدای کوبیده شدن در صحبت ئه‌دا را قطع کرد

80
24,407 تعداد بازدید
69 تعداد نظر
114 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    عالی❤️👌

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید