گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت بیست
زمان ارسال : ۲۸۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
همه رد انگشت تاته را دنبال کردیم. گرگ و میشی هوا مانع از دیدن نظامیانی که از کوه پایین میآمدند نبود. ئهدا آشفته به سرش کوبید.
- یا الله هاوار.
صدای دومین انفجار که بلند شد، تاته با فریاد خواست، داخل خانه برویم و خودش سمت سلیمان و دیگر مردها که از خانه خارج شده بودند دوید. نرمین با شتاب پشت سر تاته راه افتاد. گریهی نوزاد شدت گرفت و پشتبندش شنو خانم بود که با فریاد نرمین را ص
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.