پارت بیست

زمان ارسال : ۲۸۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه


همه رد انگشت تاته را دنبال کردیم. گرگ و میشی هوا مانع از دیدن نظامیانی که از کوه پایین می‌آمدند نبود. ئه‌دا آشفته به سرش کوبید.
- یا الله هاوار.
صدای دومین انفجار که بلند شد، تاته با فریاد خواست، داخل خانه برویم و خودش سمت سلیمان و دیگر مردها که از خانه خارج شده بودند دوید. نرمین با شتاب پشت سر تاته راه افتاد. گریه‌ی نوزاد شدت گرفت و پشت‌بندش شنو خانم بود که با فریاد نرمین را ص

80
24,433 تعداد بازدید
67 تعداد نظر
114 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید