گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت نوزده :
- نرمین میگه دو طرف روستا محاصره شده، میخواد برگرده عراق، ترس...
- مامو گیان، به الله که ترسم از خودم نیست! پدر و مادرم جز من کسی رو ندارن.
قبل از اینکه تاته چیزی بگوید، ئهدا خواست پاسخ دلنگرانی نرمین را بدهد.
- جنگ، جنگه، یکی میزنی دوتا میخوری، چه فرقی میکنه کجا باشی؟
- فرق نداره مَتی گیان؟! به الله فرق داره. لااقل برای من. خودم اینجا دلم اونجاست.
با
ایلما
00شروع شدجنگ😁