پارت هجده :


ئه‌دا خم شد و بازوی نرمین را گرفت.
- هورزه، هورزه.
کمک کردم تا بتواند به دیوار سنگی خانه تکیه دهد با اشاره‌ی ئه‌دا به داخل خانه رفتم و با لیوان آبی برگشتم. ئه‌دا لیوان را به لب‌های لرزانش نزدیک کرد.
- وَرَ، وَرَ¹ کناچەکیم.
لیوان آب را با پشت دست پس زد و با نفسی که بریده بیرون می‌آمد لب‌هایش را به حرف گشود.
- می‌خوام برگردم عراق ولی سلیمان خان...
- کناچه گیان هنو

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۸۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    تاته ینی عمو .مگه پدرش نیس چرابهش میگه تاته

    ۱ سال پیش
  • سمیه نوروزی | نویسنده رمان

    تاته در زبان کردی هورامی یعنی بابا

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.