پارت هفده

زمان ارسال : ۲۹۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه


هنوز خورشید به درستی خودش را پشت کوه‌های بلند اورامانات مخفی نکرده بود که تاته چوب به دست پشت سر گوسفندهایی که خیال سیر شدن نداشتن، از کوه پایین می‌آمد. نسیم پاییزی می‌وزید و سر درخت‌ها مثل موج آب تکان می‌خورد. ایستاده بودم و دور شدن گلاره را می‌دیدم ناگهان دردی که تازگی‌ها مهمان ناخوانده شده بود، خودش را نشان داد. بی‌اراده چشم‌هایم بسته شد و لب‌‌ زیرینم را طعمه‌ی دندان‌های

80
24,448 تعداد بازدید
67 تعداد نظر
114 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    دختره چه تخس گلباش ومیگم😁

    ۱۰ ماه پیش
  • سمیه نوروزی | نویسنده رمان

    کجاش رو دیدین🤭

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید