پارت سی و هفتم

زمان ارسال : ۲۵۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

فصل۴

طاق‌باز خوابیده بود و صدایی شبیه خس‌خس از گلویش بیرون می‌زد. انگار خون داشت قرقره می‌کرد. زیر چشمانش ورم کرده و تا حوالی گونه‌اش مانند بادکنک، باد داشت. حتی از زیر باندی گچی که روی صورتش را گرفته بود. ریز ریز هم ناله می‌کرد. اینقدر نگاهش کرد که اعصابش دوباره بهم ریخت. از روی صندلی بلند شد و سمت در کله کرد که معصومه داخل آمد. با دیدن چهره‌ی برافروخته‌ی امیرطاها فهمید بی‌ط

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.