پارت سی

زمان ارسال : ۲۱۴ روز پیش



توی پیشانی امیرطاها زد؛
-خونه داداشمه درو وا کردم. کلیدو خونه رو داری غافلگیر نمی‌شی.
بوسه‌ای روی لپ کودک چسباند و دندان‌هایش را بهم فشار داد:
-غافلگیرم کن!
خودش را عقب کشید:
-بیا تو بچه سرما می‌خوره.
داخل که آمد، شهبد نیم‌خیز شد. دستش را روی شانه‌‌ی او گذاشت و در حال به‌به گفتن نشست. شیدانه با توک پا به پهلویش زد:
-دستاتو بشور.
-لگن و پارچ مسی بیار

92
23,060 تعداد بازدید
109 تعداد نظر
122 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نسترن

    00

    خوب بود

    ۷ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    ممنونم از محبتتون

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید