بی رویا به قلم الهه محمدی
پارت سی
زمان ارسال : ۲۷۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
توی پیشانی امیرطاها زد؛
-خونه داداشمه درو وا کردم. کلیدو خونه رو داری غافلگیر نمیشی.
بوسهای روی لپ کودک چسباند و دندانهایش را بهم فشار داد:
-غافلگیرم کن!
خودش را عقب کشید:
-بیا تو بچه سرما میخوره.
داخل که آمد، شهبد نیمخیز شد. دستش را روی شانهی او گذاشت و در حال بهبه گفتن نشست. شیدانه با توک پا به پهلویش زد:
-دستاتو بشور.
-لگن و پارچ مسی بیار
نسترن
00خوب بود