پارت بیست و یکم

زمان ارسال : ۲۳۶ روز پیش




فاطمه گفت:
-طاها که دنبال خونه افتاد این فکر اومد تو سرم خاله. بازم خودتون می‌دونید. دوست ندارید و فک می‌کنید بازم این خونه‌ها واسه کارت مناسب نیس، من بالا رو می‌دم رهن پولشو وردارید برید یه جای بهتر.
شیدانه پایین دامنش را توی دست گرفت و گفت:
-منم شماها رو دوس دارم خاله. چرا فکر کردید قصدم جدا شدن ازتونه؟
-کسی این فکرو نمی‌کنه خاله. نشستیم دودوتا کردیم به عقل

92
23,142 تعداد بازدید
109 تعداد نظر
122 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید