بی رویا به قلم الهه محمدی
پارت نوزده :
-چقدرم گشنمه خاله.
شیدانه گفت؛
-زنت بهت چیزی نمیده بخوری. همیشه شکمت چسبیده به پهلوت.
زهرا روی شکمِ کمی برآمدهی شهبد زد:
-حتما این شیکم منه تو آفسایده.
-بس که بد بهش غذا میدی. نه صبحونه، نه ناهار، یه وعده شام میخوره میشه چربی. به شوهر من نیگا کن! یه گرم اضافه وزن نداره.
-داداش من ورزشکاره. بیخود به هنر خودت نچسبون. چیزی که نداری!
-داداش م
مطالعهی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۳۹۸ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.