بی رویا به قلم الهه محمدی
پارت هجده
زمان ارسال : ۲۹۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
با بغلی گل که شبیه قلب آراسته بودنش، وارد خانه شد. چشمهای شیدانه از دیدن رُزهای سرخ برق زد و لبِ قشنگش که همرنگ گلها بود از هم باز شد. بلند شد و جلو رفت! بلوز و دامن هندیاش با گوشوارههای بلندی که انداخته بود، کشیدهتر و دلبرترش کرده بود. در حال نزدیک شدن به امیرطاها بلند و رسا، ترانهی مورد علاقهی جفتشان را خواند:
"چه تهمتها شنیدیم
چه تلخیها کشیدیم