بی رویا به قلم الهه محمدی
پارت نوزده
زمان ارسال : ۲۹۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
-چقدرم گشنمه خاله.
شیدانه گفت؛
-زنت بهت چیزی نمیده بخوری. همیشه شکمت چسبیده به پهلوت.
زهرا روی شکمِ کمی برآمدهی شهبد زد:
-حتما این شیکم منه تو آفسایده.
-بس که بد بهش غذا میدی. نه صبحونه، نه ناهار، یه وعده شام میخوره میشه چربی. به شوهر من نیگا کن! یه گرم اضافه وزن نداره.
-داداش من ورزشکاره. بیخود به هنر خودت نچسبون. چیزی که نداری!
-داداش م