پارت پانزده

زمان ارسال : ۲۵۱ روز پیش



-پایین نرفتی؟
متوجه‌ی منظور مادرشوهرش شد و گوشه چشمی برایش آمد:
-خیالت راحت خاله. دختر عجوبه‌ات عین هشت‌پا دست و پاشو انداخته دور تن داداشِ بدبخت من.
فاطمه اخمی برای دخترش انداخت:
-انشالله هیچوقت از دَم دل هم تکون نخورن. این حرفا چیه دختر؟
-آخه خیلی پروئه مامان.
-به تو چه! خودشون می‌دونن.
ابروهای زهرا لنگه به لنگه شد برای مادرش. معصومه پرسید:
-صبون

92
23,179 تعداد بازدید
109 تعداد نظر
122 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید