طلسم تارادیس به قلم طیبه حیدرزاده
پارت هفده :
دست در کاپشن جیبش فرو کرد و چند دقیقه ای تلفن همراهش را دستکاری کرد:
-بیا هر وقت بهم زنگ زدم تو دسترس باش. دلم نمی خواد با پلیس بیام تو بهشتتون. فکر نکنم مهندسای اینجا از...
تلفن هوشمند را در دستانم گذاشت. لحظه ای نیشخند طعنه آمیزی هم بر روی صورتش درخشید.
رمان فوق به علت ویرایش و بازنویسی غیرفعال شد و تا اتمام ویرایش امکان مطالعه آن وجود ندارد.
اسرا
10خوب می خواست نزدیک بشه بعداسمش آوردن