تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت چهل و نهم
زمان ارسال : ۲۸۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
دومین هفتهی بعد از تعطیلات بود. با شیرین و هلن در کافیشاپ نشسته و از برنامههایمان برای بعد از فارغالتحصیلی حرف میزدیم. از گروه هشت نفرهمان، فقط ما سه نفر مانده بودیم. گروه رسما از هم پاشیده بود؛ امیرحسین علنا از جمعهایی که من در آن بودم فاصله میگرفت. سبحان هم که رفیق گرمابه و گلستان امیرحسین بود، به او ملحق شده بود و تنها به سلامی دورا دور بسنده میکرد! شاهین در این دو ماه، س
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فرشته
00عالیه