پارت چهل و ششم

زمان ارسال : ۲۸۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه

- به جا نیاوردم. سرکار خانوم؟
دختر جا می‌خورد. اما خیلی زود خودش را جمع و جور می‌کند. سبد گل کوچک را با دو دست و حالتی لوس به سمت صدرا می‌گیرد و همزمان به خانم فرخی که هنوز در اتاق ایستاده و در حال تماشای آن‌هاست، چشم غره‌ی ظریفی می‌رود.
- زهره‌ام دیگه. چه زود یادت رفت... خواهر زنداداش علی. شب تولد سپیده جون آشنا شدیم.
حقه‌اش نگرفت. دختر پرروتر از آن است که خود را ببازد. آنقدر آ

1474
476,839 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید