پارت ششم

زمان ارسال : ۲۶۲ روز پیش

پس خودش بود.

اخمام توی هم رفت و نا مفهوم به صورت و بعد دستش نگاه کردم.

از اونجایی که معمولا آدم ترسویی نبودم و اصلا دلم نمیخواست که کسی فکر کنه میترسم چهره پر اعتماد به نفسی به خودم گرفتم و دستشو گرفتم و گفتم :

- حتما باید کارت ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید