پارت پنجم

زمان ارسال : ۲۶۶ روز پیش

از سیاهی دور چشماش و تخم چشم بدون رگش، مردمک تنگ چشماش و زردی پوستش میتونستم بفهمم معتاده.

خیلی آروم و با احتیاط گفتم :

- هر چقدر پول بخوای بهت میدم لازم نیست شلوغش کنی.


تیزی رو محکم تر فشار داد رو پهلوم و صورتم جمع شد

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید