پارت ششم

زمان ارسال : ۲۶۷ روز پیش

سرش را برگرداند. از موتور پایین آمد و کلاه کاسکت را با حرص توی سر شیدانه فرو کرد. طاقِ کلاه کف سرش گرفت و دردش آمد. درد را مشتی کرد و توی پهلوی امیرطاها نشاند. تا رسیدن به محله‌‌شان، زانوهایش یخ زد از سرما و شروع به کزکز کرد. انگار خواب رفته بود. سِر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید