پارت ششم

زمان ارسال : ۳۵۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

سرش را برگرداند. از موتور پایین آمد و کلاه کاسکت را با حرص توی سر شیدانه فرو کرد. طاقِ کلاه کف سرش گرفت و دردش آمد. درد را مشتی کرد و توی پهلوی امیرطاها نشاند. تا رسیدن به محله‌‌شان، زانوهایش یخ زد از سرما و شروع به کزکز کرد. انگار خواب رفته بود. سِرِ، سِر شد. نوک انگشتانش بیشتر. می‌دانست امیرطاها بیشتر یخ کرده است‌. سرمایی بود و زود سرما می‌خورد. دلش می‌خواست محکم‌تر بغلش کند و با دست‌ه

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.