پارت هفتم

زمان ارسال : ۲۶۶ روز پیش

زن به نرده‌های توی بالکن چسبید و با لحنی ترس‌خورده پرسید:

-چی شده؟

جوابی به سوال مضطرب‌گونه‌ی خاله‌اش نداده بود که کله‌ی شهبد از پنجره‌ی طبقه‌ی دوم بیرون آمد:

-تویی طاها؟ چه‌خبره نصفه‌شبی؟

به ماشین اشاره کرد:

-اینو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید