بی رویا به قلم الهه محمدی
پارت دوم
زمان ارسال : ۳۲۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
وارد خیابان که شد، ساز را دوباره بالا انداخت. سعی میکرد با سرعت بدود تا از آن خانه فاصله بگیرد. سخت بود با سازی مثل سنتور دویدن. مدام پشت پا و کمرش میخورد. گامهایش را کُند میکرد، گرفتار میشد. دوید و نفسش توی هوای سرد بخاری سفید میشد. کمکم صدای ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما