فانتوم به قلم آستاتیرا عزتیان
پارت چهل و دوم :
صدای جیغ و دست آنا بالا رفت و با هیجان گفت:
- اوووه فرزاد داره گرد و خاک میکنه.
من میتونستم پام رو جلو ببرم؟ من هنگ بود اصلا توی این دنیا نبودم.
چرا درکم نمیکرد؟ من اصلا سرمهی زبون دار و سرکش نبودم.
در برابر فرزاد من ی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نیکا
00عالی بود