طلسم تارادیس به قلم طیبه حیدرزاده
پارت پانزده
زمان ارسال : ۲۹۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
نمی دانم در نی نی چشمان لرزان، دستهای باندپیجی شده کثیفم یا ترسیده خفته درکلمات تهاجیم چه دید که از راه دیگری وارد شد.
با چرب زبانی یک مدرس کنکورگفت:
-خیلی خب. حق با توه. تو امروز عزادار مرگ مادربزرگتی. حبیب می گفت جز اون کسی رو توی دنیا ندارین. اول بهت تسلیت میگم.رمان فوق به علت ویرایش و بازنویسی غیرفعال شد و تا اتمام ویرایش امکان مطالعه آن وجود ندارد.
رمان فوق به علت ویرایش و بازنویسی غیرفعال شد و تا اتمام ویرایش امکان مطالعه آن وجود ندارد.
اسرا
10کارون چراباورنمی کنه مگه نمی دونه قضیه خنجرچیه